نویسندگان
1 استادیار، دانشکدۀ حقوق پردیس فارابی دانشگاه تهران
2 دانشجوی دکتری حقوق بینالملل دانشگاه تهران
چکیده
حق بر تعیین سرنوشت، یکی از بنیادیترین و حساسترین اصول حقوق بینالملل است. بخشی از حساسیت این اصل از این واقعیت ناشی میشود که اجرای این حق در مواردی به نادیدهگرفتن تمامیت سرزمینی دولتها منجر میشود. هیچ اختلافی دربارۀ ردّ تمامیت سرزمینی به هنگامی که حق تعیین سرنوشت دربارۀ ملتهای تحت استعمار و اشغال خارجی، اجرا میشود، وجود ندارد. اما بهتازگی بعد از وقایعی همچون جدایی آبخازیا و اوستیا از گرجستان، کوزوو از صربستان، درخواست جدایی اقلیم کردستان از عراق و کاتالونیا از اسپانیا، مباحثهای در حقوق بینالملل دربارۀ انکار تمامیت سرزمینی بههنگام نقض جدی حقوق بشر مطرح شده است. «نظریۀ جدایی چارهساز» علاوه بر طرح این مسائل، معتقد به برتری حقوق بشر بر تمامیت سرزمینی در وضعیت نقض فاحش و منظم این حقوق است. اما بررسی تفسیرهای حقوقی ارائهشده برای توجیه این نظریه نشان میدهد که این تفسیرها با اصول تفسیر معاهدات موجود در مواد 31 و 32 کنوانسیون وین حقوق معاهدات هماهنگ نیست. ضمن اینکه، این نظریه فراتر از قواعد موجود در نظام عام مسئولیت بینالمللی دولتهاست و برخلاف ویژگی جبرانی این نظام، ویژگی کیفری دارد.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Violating Human Rights and separatism: critical approach to theory remedial secession in international law
نویسندگان [English]
- Mahdi Haddadi 1
- Siamak Karimi 2
1 Assistant Professor, Faculty of Law, Farabi Campus, University of Tehran, Tehran, Iran
2 PhD. Student, Faculty of Law, Farabi Campus, University of Tehran, Tehran, Iran
چکیده [English]
The right to self-determination is one of the fundamental and most crucial principals ofinternational law. Such cruciality is emerged from violating territorial integrity of countries. There will be no controversy over territorial integrity while colonies apply their right to self- determination; but recently after separation of Abkhazia and Ossetia from Georgia, Kosovo from Serbia, initiating the separation process by Kurds and Catalonians in Iraq and Spain, a controversy has arisen over territorial integrity denial in situations of serious human rights breach. Theory of remedial secession not only states such questions but also believe in supremacy of human rights over territorial integrity in humans rights breach situations. Studying on this theory constructions, indicates that there are some conflict between this theory and principal of interpretation of treaties under articles 31 and 32 of 1969 Vienna treaty. At the same time such theory goes beyond the existing rules and principals of responsibility of states and has criminal nature unlike the principals of responsibility of states which have remedial nature.
کلیدواژهها [English]
- breach of human rights
- International Responsibility
- law of treaty interpretation
- remedial secession
- right on self-determination
- territorial sovereignty